حضور فزاینده نسل زد به عنوان نیروی کار، که تا سال ۲۰۲۵ به ۲۷ درصد خواهد رسید، نیاز آنها به محیطهای حمایتی را برجسته میکند.
این افرادِ نسلِ دیجیتال برای همدلی، فراگیری و حمایت از سلامت روان ارزش قائل هستند، اما در محل کار با استرس و مشکل قابل توجهی مواجه هستند که نیاز به یک تغییر فرهنگی رو به رشد است.
در این سناریوی جهانی در حال تحول، نسل زد (کسانی که بین اواسط دهه 1990 و اوایل دهه 2010 متولد شدهاند) به عنوان یک نیروی قابل توجه ظاهر شدهاند. با توجه به اینکه نسل زد تا سال 2025 تقریباً 27٪ از نیروی کار را تشکیل میدهد، درک و رفع نیازهای آنها به امری مهم تبدیل شده است. با اینکه این نسل، موج جدیدی از نوآوری، سازگاری و دنیای دیجیتال را به ارمغان میآورد، آنها اما با چالشهای منحصر به فردی، به ویژه در مورد سلامت روان همراه هستند.
این مساله یک سوال اساسی را ایجاد میکند که چقدر ما دیدگاهها و نیازهای نیروی کار نسل زد را به ویژه از نظر سلامت و رفاه روانی درک میکنیم؟
رسیدگی به نگرانیهای آنها نه تنها برای ایجاد یک محیط کاری حمایتی، بلکه برای بهره از پتانسیل کامل آنها به عنوان داراییهای ارزشمند برای جامعه بسیار مهم است.
کارکنان نسل زد چه کسانی هستند؟
جوانترین گروه، که به خاطر هوش و ذکاوت فناوری و طرز فکر نوآورانه خود شناخته میشوند، نه تنها بسیار جاه طلب و کنجکاو هستند، بلکه سطح بینظیری از همدلی را به محیطهای کاری خود میآورند. آنها به دنبال چیزی بیش از یک شغل هستند. آنها فضایی را میخواهند که در آن همکاری، حمایت و رشد شخصی در خط مقدم باشد. انگیزه این نسل برای کار معنادار، همراه با نیاز به حمایت عاطفی، نحوه عملکرد شرکتها و نحوه رویکرد رهبری به نقش خود را تغییر میدهد.
نسل زد ذاتاً کنجکاو است، سؤالات زیادی میپرسد و دائماً بدون تردید یا قضاوت به دنبال درک تصویری گستردهتر است. آنها به دنبال محیطهایی هستند که ارزشهای مهربانی، فراگیری و حمایت آنها را منعکس کند. برخلاف ساختارهای سلسله مراتبی که توسط نسلهای قبلی پذیرفته شده، آنها میخواهند شنیده شوند، قدردانی شوند و مشارکت داده شوند.
اما علیرغم پتانسیل فوق العادهای که برای مشارکت دارند، از نظر مدیریت استرس با چالشهایی روبرو هستند. آنها در مقایسه با پیشینیان خود برای مقابله با استرس بسیار کمتر مجهز هستند.
مشکل سلامت روان در محل کار
مطالعهای که توسط موسسه دلویت انجام شد نشان داد که 40٪ از این کارمندان نسل زد اغلب اوقات احساس استرس یا اضطراب میکنند که یک شاخص مهم از پریشانی روانی گسترده است. این استرس ناشی از عوامل مختلفی از جمله فشارهای مالی، عدم شناخت و ساعات کاری طولانی است. فراتر از این عوامل استرس زا، آنها همچنین در مورد تجربیاتی که مستقیماً رفاه آنها را در محیط کار تضعیف میکند، مانند مدیریت خُرد و عدم اعتماد مافوق گلایه دارند.
جالب اینجاست که نسل زد، نسلی است که برای اصالت چه در زندگی و چه در محل کار ارزش قائل است. آنها خود واقعی خود بوده و به دنبال محیطهایی هستند که بتوانند در آن تأثیر معناداری داشته باشند. این تمایل برای کمک به چیزی بیشتر از خودشان در نسل زد نسبت به نسلهای قبلی، قویتر است. در نتیجه، زمانی که کارشان پیش پا افتاده یا فاقد هدف باشد، به سرعت سرخورده میشوند و احساس عمیقی از انزوا را تجربه میکنند.
میل به هدف و تأثیرگذاری تنها ترجیح این نسل نیست. مشخصه ضروری برای نسل زد، حمایت آنها از رفاه و سلامت روان است. برخلاف نسلهای قدیمیتر که ممکن است استرس را درونی کرده باشند یا احساسات را در محیط کار سرکوب کنند، نسل زد میخواهد با کارفرمایان خود صحبتهای صادقانهای درباره احساسشان داشته باشد و از مجموعه محل کارش انتظار دارد که محیط حمایتی را فراهم کنند که در آن سلامت اولویت دارد. متأسفانه، آنها اغلب هنگام باز کردن دیدگاهها و عواطف و احساسات خود با نگرشهای طردکننده مواجه میشوند. بهجای دریافت حمایت، به آنها گفته میشود نسبت به آن دیدگاهی که آنها را تمسخر کرده یا بی کفایت قلمداد میکند، «تحملپذیرتر» شوند.
علیرغم آگاهی روزافزون از مسائل مربوط به سلامت روان، بخش قابل توجهی از نیروی کار نسل زد، تقریباً 25 درصد، احساس میکنند که محیط کار، فضایی را ایجاد نمیکند که بتوانند آشکارا در مورد نگرانیهای مربوط به سلامت روان صحبت کنند، و باعث ایجاد انگی میشود که کارکنان را مجبور میکند تا دغدغهها و مشکلات جدی خود را پنهان کنند.
به عنوان مثال، هنگام بروز اضطراب یا استرس، بسیاری از کارکنان نسل زد گزارش میدهند که جوّ محیط کار به گونهایست که به جای صادق بودن در مورد نیازهای بهداشت روانی خود و برای رهایی از این معضل باید به دروغ به بیماری جسمی تمارض کنی و به مرخصی بروی. و این فقدان ایمنی روانی با حمایت ناکافی مدیریتی تشدید میشود.
تسلط بر فناوری اما ناتوان در حل مشکلات استرسزا
آنها اغلب به خاطر مهارتهای تکنولوژیکی و آشنایی با اپلیکیشنها و ابزارهای پشتیبانی سلامت روان مورد تحسین قرار میگیرند. اما علیرغم دانش خود، از ترس اینکه به عنوان «نیازمند» یا ناتوان در مدیریت استرس قضاوت شوند، در مورد تعامل با سازمانها محتاط هستند. ترس از اینکه همسالان یا مافوق، آنها را ضعیف یا کمتر شایسته تلقی کنند، اغلب آنها را از درخواست کمکی که نیاز دارند باز میدارد.